موسوی را رها کنید؛ رهنورد را عشق است!
نوشته شده توسط : ایرانی

 

موسوی را رها کنید؛ رهنورد را عشق است!

«حسین-ب» در سایت ضد انقلابی ایران امروز و در نوشته ای با عنوان «زهرا رهنورد» ضمن اشاره به مصاحبه زهرا رهنورد با سایت خودنویس که طی آن به تخطئه روزگار حیات حضرت امام خمینی(ره) پرداخته و از منافقین تروریست حمایت کرده بود، نوشت: او نقشی بی نظیر در جنبش مخالفین داشته و به عنوان یک اصلاح طلب تابوهای متعددی را در نظر و عمل شکسته است. او تنها همسر یک سیاستمدار نیست بلکه خود داعیه دارد. خانم رهنورد اگر قرار بود نقشی در سطح همسر یک سیاستمدار ایفا کند قاعدتاً باید در چارچوب رفتار و کرداری که همسرش تعیین کرده، کار می کرد ولی او مرتب از این محدوده ها و تابوها فراتر رفته و مثلاً در نزدیک شدن به فعالان سکولار تردید به خود راه نداده است.

این گروهکی فراری ادامه می دهد: از این نکته می گذریم که رهبران اصلاح طلب فتنه سبز و آقایان موسوی و کروبی نمی توانند خود را از مسئولیت فجایع دهه اول انقلاب بری بدانند اما همین عمل خانم رهنورد در تابوشکنی رژیم است.
یادآور می شود رهنورد پیش از این تصریح کرده بود که فتنه 88 با جریان های لائیک (ضددین) پیوند دارد و این جریان ها بخشی از فتنه سبز هستند. برخی محافل ضدانقلاب چندماه پیش با اشاره به بن بست کسانی چون موسوی و کروبی، خواستار برجسته و مطرح کردن کسانی نظیر همسر موسوی یا خروج رهنورد از کشور شده بودند. رهنورد از اینکه در سایه موسوی در رسانه های ضدانقلاب تحویل گرفته شود ابراز ناخرسندی کرده و اقدام منافقین بواسطه سایت ایران امروز، التیام بخشی به ناراحتی رهنورد و به نوعی هندوانه زیر بغل وی گذاشتن است.
گفتنی است که برخی از گروه های ضدانقلاب و نیز گردانندگان رادیو فردا و دویچه وله ضمن تقدیر از هنجارشکنی های زهرا رهنورد، مطرح کردن وی به طور مستقل از موسوی را به مصلحت! نمی دانند و معتقدند که او به خودی خود هیچ جاذبه ای برای مطرح شدن ندارد ضمن آن که به نوشته سایت بالاترین، سن و سال بالای زهرا رهنورد فرصتی برای مطرح کردن او باقی نمی گذارد. همین سایت پیشنهاد کرده بود که برای خانم رهنورد نقش «مادر تروزا» می تواند مناسب باشد!
ادعای تجلیل و تمجید از رهنورد به عنوان یک زن مبارز در حالی است که زنان در اردوگاه های منافقین از کوچک ترین حقوق انسانی محرومند و صرفاً به عنوان ابزار بهره کشی و استثمار جنسی، میان سران این سازمان دست به دست می شوند. خوشبخت ترین! زن عضو سازمان منافقین مریم قجرعضدانلو ابریشمچی رجوی است که سرنوشتی به غایت خیانت آلود و مصیبت بار دارد.

 

 

 

 

ذوق زدگی جرس و شیرین عبادی از اقدام اوباما

 سایت ضدانقلابی جرس که از مبدأ لندن و با کمک برخی فتنه‌گران مقیم داخل مدیریت می‌شود، در ارزیابی اقدام اوباما نوشت: برخی مخالفان 13 آبان سال گذشته فریاد زدند اوباما، یا با اونا یا با ما. اوباما آن زمان هنوز چشم امیدی به اثربخش بودن مذاکرات با ایران در رابطه با پرونده هسته ای داشت اما او اکنون سیر تازه ای در سیاست خارجی خود گشود.

بنابر گزارش کیهان، سایت وابسته به تیم مهاجرانی-مهدی هاشمی و برخی عناصر نزدیک به حزب مشارکت می‌افزاید: کاخ سفید در بیانیه خود تاکید می‌کند که «آمریکا در کنار کسانی در ایران می ایستد که خواهان شنیده شدن حرفهایشان هستند».
 
ارگان حلقه لندن نشینان با اذعان به سیاسی بودن تحریم‌های جدید و ارتباط آن با ناکامی آمریکا در چالش هسته‌ای می نویسد: این تحریم ها بیش از هرچیز نشانه سردی واشنگتن از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای با تهران است. ناظران معتقدند اگر آمریکا چشم انداز امیدوارانه نسبت به مذاکرات در آینده داشت احتمالا با تحریم مقام‌های ایرانی به دلیل نقض حقوق بشر، درصدد عصبانی کردن آنان برنمی‌آمد، می‌توان پیش بینی کرد که این مسئله باعث چنددستگی و اختلاف نظر در ایران برای گفت‌وگوهای هسته‌ای در آینده شود.
 
جرس با بیان اینکه «این تحریم‌ها حاوی پیامی برای مخالفان حکومت نیز هست. مخالفان در مجموع از این تحریم ها استقبال کرده اند»، تلاش می کند تحریم‌های نمادین اخیر را مهم جلوه دهد و سپس می‌نویسد: «مقامات جمهوری اسلامی می‌توانند تحریم‌های هسته‌ای را با ادعاهایی نظیر اینکه غرب مخالف پیشرفت ایران است توجیه کنند اما توجیه تحریم ها مربوط به نقض حقوق بشر به این سادگی نیست و به احتمال زیاد اختلاف درون هیئت حاکمه را تشدید خواهد کرد».
 
این تعابیر هرچند از سر سوءتفاهم است اما نشان می دهد که چرا سران فتنه همواره تلاش کرده اند فشار تحریم ها را پررنگ و برجسته کنند و یکی از آنها همین اواخر گفت«تحریم ها را باید جدی گرفت». در واقع نوعی هماهنگی خارج و داخل در «تصویب» تحریم ها و «مانور تبلیغاتی» روی آن انجام گرفته تا ضمن پمپاژ روحی جریان شکست خورده و سرخورده فتنه، به عملیات روانی منفی علیه ملت ایران و جبهه حامیان انقلاب هم منجر شود.
 
همزمان با سایت جرس، شیرین عبادی از عناصر سلطنت طلب فراری در گفت‌وگو با دویچه وله، از اقدام اخیر اوباما استقبال کرد و گفت: این یک نقطه عطف در تاریخ حقوق بشر است. در مورد نتیجه آن بر دولت ایران باید صبر کنیم و پیش داوری نکنیم. افراد تحریم شده، همگی بعد از انقلاب روی کار آمده اند که رابطه سیاسی هم قطع بود بنابراین اصولا این آدم ها به آمریکا نرفته اند و طبیعی است که نخواهند رفت. از این رو، این اقدام عملاً جنبه سمبلیک دارد لیکن امیدواریم سایر کشورها هم تأسی کنند.
 
از سوی دیگر سایت صهیونیستی بالاترین با اشاره به اقدام اخیر اوباما که به نوعی رو شدن دست تزویر و فریب اوست به همکاری با سازمان سیا و محافل اطلاعاتی آمریکا اعتراف کرد و نوشت: این تحریم اگرچه دیرهنگام ولی به هر حال می‌تواند نقطه شروعی باشد. خبرنگاران آمریکا در سفر احمدی نژاد سوالات تکراری و کلیشه‌ای از احمدی نژاد پرسیدند. ما باید وظیفه خودمان را خوب انجام دهیم. فهرست تحریم آمریکا نیازمند کمک سبز ماست، ما باید به آنها بگوییم که چه کسی به چه دلیلی باید تحریم شود.
 
یادآور می‌شود اقدام اخیر آمریکا یک آبروریزی بزرگ برای اپوزیسیون و جریان فتنه گر است و نشان می دهد که این جریان آشوب طلب علناً تحت الحمایه دولتی جنایتکار است که رکورد نقض حقوق بشر در افغانستان و عراق و حتی درون خاک خود را شکسته و نقش مستقیمی هم در نقض حقوق بشر در فلسطین و برخی کشورهای مرتجع منطقه دارد.
 
گفتنی است، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، ضمن نامه‌ای خواستار ممنوعیت صدور ویزا برای 8 مقام ایرانی و ضبط دارایی‌های آنها در صورت داشتن دارایی در آمریکا شده است. این افراد شامل سرلشکر جعفری، محسنی اژه‌ای، حیدر مصلحی، حسین طائب (معاون اطلاعات سپاه)، صادق محصولی، مصطفی محمدنجار، احمدرضا رادان و سعید مرتضوی هستند. 
 
این اقدام در حالی است که افراد یاد شده نوعاً سفری به آمریکا نداشته‌اند و سپرده و دارایی ای نیز نزد بانک‌های آمریکایی ندارند. بنابراین اقدام اخیر صرفاً اقدامی سمبلیک در راستای ابراز همراهی و همدلی با فتنه‌گرانی است که از دولت آمریکا خواسته بودند به بهانه حقوق بشر، از آنها حمایت کند.

 

 

پاشنه بر شانه‌های حقوق مسافران به گزارش ایران،

 

مشکلات مترو اگر حل نشود، بی‌تردید در آینده نه چندان دور به کلاف سردرگمی تبدیل خواهد شد که دست و پای آن را خواهد بست. مسافران مترو حالا دیگر تنها از دیرآمدن قطارها، ازدحام بیش از حد مسافر، تنگی جا در داخل واگن‌ها و بی‌نظمی در برنامه‌های سفر شاکی نیستند بلکه در سالن‌های انتظار، در واگن‌ها و راهروها اکنون اتفاقاتی می‌افتد که استانداردهای متروسواری را در تهران پائین آورده و مترو تهران را از وسیله نقلیه‌ای مدرن و مکان‌های آن را از مکان‌هایی مدرن به پدیده‌هایی عقب مانده مبدل کرده است. امنیت برقرار است اما... خوشبختانه در مکان‌‌های مترو به دلیل کنترل ورود و خروج از گیت‌ها، امنیت نسبی برقرار است و کمتر خبر سرقت یا جیب‌بری در راهروها، سالن‌ها و نیز واگن‌های مترو به گوش می‌رسد یا صحنه‌های مربوط به آن کمتر دیده می‌شود اما ورود و خروج گدایان از گیت‌های کنترل قابل جلوگیری نیست. بنابراین کافی است که شما حتی سالی یکبار مسافر مترو باشید تا با صحنه‌هایی که گدایان می‌سازند روبه‌رو شوید و اگر هر روز مسافر مترو باشید، یک روز گدایی در واگن‌‌ها نبینید دلتان تنگ می‌شود. گدایان مترویی طبیعی است که وقتی در واگن‌ها بسته می‌شود و قطار راه می‌افتد شروع می‌کنند به هنرنمایی. عده‌ای که کار خود را با داستان‌گویی انجام می‌دهند شروع می‌کنند به داستان‌سرایی و بیان و شرح زندگی فلاکت بار خود و خانواده‌شان و این‌که اعضای خانواده‌شان در ترمینال منتظرند تا پول بلیت‌شان برسد و از تهران پرخرج به شهرستان بروند. از دیگر داستان‌‌های مترویی گدایان تأمین هزینه عمل فوری یکی از بستگان نزدیک مانند همسر و فرزند و والدین است که معمولاً با ارائه مدارک پزشکی و حسابداری و غیره انجام می‌شود و گاهی شنونده را می‌سوزاند. یکی از مسافران دائمی مترو می‌گوید: «داستان‌هایی که گدایان در مترو برای مردم تعریف می‌‌کنند با این‌که داستان‌های نخ‌نما است و مردم به دلیل تکرار بیش از حد آنها را باور نمی‌کنند اما از دو جهت دل مسافران را می‌سوزاند؛ یکی از این جهت که بالاخره وجود چنین مشکلات و مصیبت‌هایی را برای عده‌ای از مردم نمی‌‌توان انکار کرد- حتی اگر گداهای سودجو آن را وسیله کسب درآمد کنند- و دوم این‌که مسافران مترو ناچارند برای یک سفر 20 دقیقه‌ای ذهن و اعصاب خود را با شنیدن اجباری چنین داستان‌هایی آلوده کنند و در فرصتی که می‌توانند به کسب آرامش یا تفکر بپردازند آرامش روانی‌شان باید چنین دستخوش تنش شود. گدایان مترویی برای هر بار رفت و برگشت با مترو که هزینه بلیت آن 450 تومان است طبیعتاً باید بارها داستان خود را تکرار کنند و برای مسافران دائمی مترو هم این طبیعی است که در یک روز داستان یک گدا را دوبار بشنوند یا پس از گذشت یک هفته گدایی را در واگنی ببینند که می‌گوید هنوز خانواده‌اش در ترمینال منتظر پول بلیتند. همان مسافر مترو می‌گوید: «مردم در خیابان‌‌ها و کوچه‌ها و بازار و مکان‌های عمومی گداها را می‌بینند و با رفتار آنها آشنایند اما چیزی که انسان را رنج می‌دهد این است که در مترو که دارای مدیریت و پرسنل و نگهبان و بودجه است و پول بلیتش را هم هر وقت دلش بخواهد گران می‌کند چرا باید ناهنجاری‌های اجتماعی دیده شود. فروشگاه سیار باسرعت 80 اگر کسی بگوید واگن‌های مترو فروشگاه سیاری است در زیر زمین با سرعت 80 کیلومتر بر ساعت حرف بی‌ربطی زده است؟ کافی است شما یک‌بار سوار مترو شده باشید تا صحنه‌ها‌یی که ما توصیف می‌کنیم مثل پرده سینما جلو چشم‌تان ظاهر شود. به محض این‌که در‌های واگن‌ بسته می‌شود و قطار از ایستگاه راه می‌افتد، تبلیغات بازرگانی دستفروشان آغاز می‌شود. یکی جوراب مردانه می‌فروشد، یکی دستمال ابریشمین برای دست مردانی که از گرمای عرق ریزان خیابان شکایت دارند، یکی ویفر کاکائویی و دیگری عروسک چینی. فال حافظ و لوازم التحریر و عینک آفتابی هم جای خود دارد. مسافران مترو در مقابل دستفروشان عموماً ساکت‌اند و تحمل می‌کنند وتعدادی هم از آنها خرید می‌کنند و البته گاهی نیز مشاجر‌اتی در می‌گیرد که به اقتضای فضای خاص مترو زود تمام می‌شود. در میان کالاهایی که دستفروشان مترو می‌فروشند، کمتر کالای فرهنگی می‌توان دید و گاهی کتاب کمک درسی و کتاب راهنمای کامپیوتر و کتاب‌های راهنمای زندگی و موفقیت و آشپزی و غیره. هرچه باشد، مسافران مترو چندان تمایلی ندارند که دقایق سفرشان با صدای تبلیغات بازرگانی پر شود و با فروشندگان سیار و گداها چشم در چشم شوند. شاهمرادی یکی از مسافران مترو در این زمینه می‌گوید: «در خیابان وقتی با دستفروش یا گدایی روبه‌رو می‌شوید، فضا باز است و می‌توانید بدون کلامی سخن یا حتی نگاهی عبور کنید و به‌راه خود ادامه دهید اما در واگن مترو راه فراری ندارید و گداها و فروشندگان به چشم‌تان خیره می‌شوند و مقابل‌تان می‌ایستند و خود و صدایشان را به شما تحمیل می‌کنند. یک مسافر مترو پولی می‌پردازد تا به مقصد برسد اما ناچار است در معرض سر و صدا یا نگاه‌های کسانی قرار بگیرد که هیچ ارتباطی و هیچ نفعی هم برایش ندارند. ضعف فرهنگی وقتی سوار واگن‌های مترو می‌شوید، ضعف، کمبود یا نبود کار فرهنگی را در داخل آن مشاهده می‌کنید. دکتر قاضی، پژوهشگر علوم اجتماعی در زمینه کمبود کار فرهنگی برای مسافران مترو می‌گوید: «در مترو‌های اروپایی مسافران تنها دوکار را می‌توانند آزادانه انجام دهند دو کاری که هم حق‌شان است، هم ناچارند، هم غیر از آن مجاز به انجام کار دیگری نیستند؛ یکی خوابیدن روی صندلی به حالت نشسته و دیگری مطالعه آرام و بی‌صدا. غیر از این دو، هر کار دیگری بکنند مجاز نیستند اما اگر مسافران آنجا به این وضع عادت کرده‌اند به خاطر انجام کار فرهنگی است. در مترو تهران هم هستند کسانی که روی صندلی به خواب می‌روند یا مطالعه می‌کنند و کسانی هستند هم که بلند بلند حرف می‌زنند، با موبایل به حالت فریاد گفت‌وگو می‌کنند، نون بیار کباب ببر و گل یا پوچ بازی می‌کنند و با رفتار و صدای خود حقوق مسافران دیگر را زیر پا می‌گذارند و برایشان مزاحمت ایجاد می‌کنند اما در هیچ یک از واگن‌های قطار تابلو و پیام‌های هشدار به سکوت یا رعایت حقوق دیگران نصب نشده است. در برخی از مواقع مسافری هوس می‌کند در واگن مترو و وسط 200 نفر مسافر بزند زیر آواز و صدای خود را در فضای واگن رها کند. یا سازی به دست بگیرد و برای کسب پول در واگن آهنگ ... بنوازد. گاهی هم چند جوان گوشه‌ای از واگن را به اختیار خود در می‌آورند و گروه کر تشکیل می‌دهند و با دست زدن و آواز خواندن آسایش و آرامش مسافران دیگر را مخدوش می‌کنند. یا گاهی دو به دو یا بیشتر در گوشه‌ای از واگن‌ها برای همدیگر خاطره تعریف می‌کنند، درد دل‌ می‌کنند یا جوک می‌گویند و در بهترین و جذاب‌ترین حالت دانش‌آموزان یا دانشجویانی در زمینه درسی که شب پیش خوانده‌اند با یکدیگر مباحثه می‌کنند که همه اینها موجب مزاحمت برای دیگران است.





:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 12 / 7 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: